سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من - تفکر آسمانی
  • آشوب ( سه شنبه 86/2/25 :: ساعت 6:50 عصر)

    دست عشق از دامن دل دور باد !

    می توان آیا به دل دستور داد ؟

    می توان آیا به دریا حکم کرد

    که دلت را یادی از ساحل مباد ؟

    موج را آیا توان فرمود : ایست !

     باد را فرمود : باید ایستاد ؟

    آن که دستور زبان عشق را

    بی گزاره در نهاد ما نهاد

    خوب می دانست تیغ تیز را

    در کف مستی نمی بایست داد

     

    قیصر امین پور




  • آشوب ( پنج شنبه 85/2/21 :: ساعت 10:39 صبح)

    “در جنگ جهانی اوّل (1916 میلادی) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدّس مشغول سنگرگیری و حمله بودند، در دهکده کوچکی به نام “اونتره” یک نقره ای پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش، خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود، و چون آن را نزد فرمانده خود، “میجر ـ ای ـ ان ـ گریندل” بردند، هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد، ولی دریافت که این نوشته به زبان و خطی بسیار قدیمی است. و با لأخره این لوح، به وسیلة وی دست به دست گردید تا به سرپرست ارتش بریتانیا “لیفتو نانت” و “گلدستون” رسید و ایشان هم آن را به دست باستانشناسان بریتانیا سپردند. پس از پایان جنگ (1918 میلادی) دربارة لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا، امریکا، فرانسه، آلمان و سایر کشورهای اروپایی، عضو آن کمیته بودند. پس از چند ماه بررسی و تحقیق در سوّم ژانویه 1920 م. معلوم شد که این لوح مقدّسی است به نام “لوح سلیمانی” و سخنانی از حضرت سلیمان را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم، نگارش یافته است و ما ترجمه اش در اینجا می آوریم:

     

    الله

    احمد ایلی

    باهتول

    حاسن حاسین

    یاه احمد! مقذا = ای احمد! به فریادم رس.

    یا ایلی! انصطاه = یا علی! مرا مددی فرمای.

    یاه باهتول! اکاشئی = ای بتول! نظر مرحمت فرمای.

    یاه حاسن! اضو مظع = ای حسن! کرم فرمای.

    یاه حاسین! بارفو = یا حسین! خوشی بخش.

    امو سلیمان صوه عئخب زالهلاد اقتا = این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه می کند.

    بذات الله کم ایلی = و علی قدرة الله است.

     

    … چون این خبر به اسقف اعظم انگلستان (LORD BISHOP ) رسید، فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه اش این است: اگر این لوح در موزه گذاشته شود، و در دید مردم قرار گیرد، اساس مسیحیّت، متزلزل خواهد شد. و سرانجام، خود مسیحیان، جنازة مسیحیّت را بر دوش، بلند نموده در قبر فراموشی، دفن خواهند کرد. لذا بهتر آن است که لوح مذکور در رازخانة کلیسای انگلستان گذارده شود. و جز اسقف و اهل سرّ، کسی آن را نبیند.

    برای کسب اطلاع بیشتر در این باره، مراجعه شود به کتاب (Wonderful stories of Islam) چاپ لندن، ص 249. کسانی که این لوح را دیدند و بینشی داشتند گرایشی عجیب به اسلام پیدا کردند، … ”

      

    بر گرفته از سایت تبیان - حوریه 




  • آشوب ( یکشنبه 85/1/20 :: ساعت 4:43 عصر)

    به «امیرحسین» فکر کن


     تو را می‌گفتم «امیرحسین» یا «امیرحسین» را می‌گفتم تو را؟


    به خیالم بود -سال‌ها- که چیزی است از جنس «محمدرضا» و

    «محمدمهدی» و «حمیدرضا»

    این نامِ نامیِ «امیرحسین».

    تو بهانه‌ای شدی که این نام را دقیق‌تر ببینم.


    گوش می‌کنی چه می‌گویم تو را «امیرحسین»؟


    جناسِ تام دارد برادرم: «امیر» یادگاری از امیرالمؤمنین است و «حسین»، که

     خون خداست... و این «امیر» البته چیزی از جنس صفت است که به

    فرمانده و فرمانروا و طلایه‌دار نیز می‌گویند.


    و حالا به من بگو که امیرِ حسین کیست برادرم...؟


    **
    و با خودم می‌پنداشتم -سال‌ها- که چه سِرّی است در روضه‌ی

     قمربنی‌هاشم که آقا این‌چنین شیفته‌ی آنند؟ و چه سِرّی است در

    قمربنی‌هاشم که آقا این‌چنین دلبسته‌ی عمویند؟


    و به «امیرحسین» که بیاندیشی در می‌یابی که راز محبوبیت علمدار در کجاست.


    **
    برادرم!


    سال‌هاست که می‌نویسند و می‌خوانیم: «منتظرانِ مُصلح، خود باید صالح

     باشند.» و هیچ نمی‌اندیشیم که اگر این‌چنین است که -زبانم لال- آقا بارها

    در طول قرن‌ها فرصت‌های مغتنمی را برای ظهور از دست داده‌اند.


    هیچ با خودمان نمی‌گوییم که صالح بودن به چه درد آخرالزمان می‌خورد؟

     به قولی دچار مغالطه‌ی «کنه و وجه» شده‌ایم: پیرِ فرزانه‌ای که فرمود:

    منتظرانِ مُصلح، خود باید صالح باشند، خطاب سخنش مُنحرفینی بود که

     سفیهانه به جنگ دانسته‌ها می‌رفتند و در انتظار مُنتقم، فساد می‌کردند!

    وگرنه منظور این نبود که به صالح بودن بسنده کنیم.


    **
    برادرم!
    از ائمه‌ی طاهرین دو تن به قیام با شمشیر مُکَلّف شدند، که یکی خون خدا

    بود و دیگری ولیِ‌عصرِ آخر. و هیچ شده‌است که از خودت بپرسی که «قائم»

    به چه معنی است؟


    این‌قدر خوش خیال نباش!

     «آن که قیام خواهد کرد» معنی بعیدی است برای لفظ صریح قائم


    یک کلام: «قائم» یعنی «ایستاده»؛ و به خیالت صالح بودنِ من و تو، دردی از

     مردی که دوازده قرن است که ایستاده دوا می‌کند؟

     
    **
    «
    امیرحسین» عزیزم، برادرم!


    -
    هر چند که مصلحِ کل هموست، اما- منتظرانِ مُصلح، خود باید «مُصلح»

    باشند.


    آن مردِ ایستاده، از میانِ همه‌ی قهرمانانِ زمان‌ها، وفادارترین سرلشکرِ تاریخ

    را دوست‌تر می‌دارد.


    او مُکَلّف به قیام است –هم‌چون جدّش حسین علیه‌السلام- و تو بگو: در نبرد

    آخرین چه چیزی مفید‌تر از امیرانی کارآزموده خواهد بود؟


    **
    خلاصه کنم:


    این‌که بنشینیم و صالح باشیم تا او بیاید، کار غلطی است. ما با تلاش برای

    اصلاح در زمین باید که او را بیاوریم؛ و امروزه روز، امام زمان -ارواحنا لتراب

    مقدمه الفدا- بیش از «سرباز» نیازمند «سردار» است. امیران رشیدی که

     وفاداری خویش را در زمانِ ایمانِ به غیب به اثبات رسانده باشند.


    و این‌همه از غور در کلمه‌ی «امیرحسین» منکشف شد.


    **
    بدان!


    «
    حسین»، «امیر» می‌خواهد.


    والسلام

     

     

     

     

    صمد غفاری

    فارغ‌التحصیل کارشناسی مهندسی صنایع، دانشگاه یزد، ورودی ٧٩

     

    www. LOUH .com

     

     

     

     

     

     

     

     

     




  • آشوب ( چهارشنبه 85/1/9 :: ساعت 1:13 عصر)

     

     

    با تاسف و تلخ کامی ، خبر درگذشت دانشمند مومن و جهادگر ،

     

    مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی را دریافت کردم و برفقدان آن شخصیت ارزشمند که

     

     کانون امید و ابتکار و نو آوری بود ، افسوس خوردم

     

    وی یکی از  فرزندان صالح انقلاب و رویش های مبارکی بود که آینده درخشان علمی

     

    کشور را نوید می دهند  

     

     

    ایشان را به خواب دیده اند که گفته است :

     

     

    تنها چیزی که این جا به دردم خورد ، به کارم آمد ،

     

     نمازهای اول وقتم بود





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    یا مقلب ، قلب من در دست توست ...
    او - من
    السلام علیک یا عین الحیوه ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    بابا ...
    [عناوین آرشیوشده]