آشوب ( سه شنبه 86/4/19 :: ساعت 9:38 صبح)
مرد دستش را میان خط دو چشم آهو کشید او میهمان ماست ! صیاد شرمگین پا پس کشید آقا کاش من هم آهو بودم و مرد مهربان تر از هیمشه خندید دوست خوب من صیدی باش که خدا صیاد آن باشد خدا به دنبال شماست از دست دوست نباید گریخت برای گریز دشتی را انتخاب کنید که در خط افق ، در انتهای آن خدا شما را به انتظار نشسته باشد |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||