آشوب ( جمعه 85/3/12 :: ساعت 4:17 عصر)
وقتی همه چیزت برای خدا باشد وقتی همه ی فکر و ذکرت رضای خدا باشد آن وقت دستت برای خدا کار می کند ، می شود یدالله گوشت برای خدا کار می کند ، می شود اذن الله چشمت برای خدا کار می کند ، می شود عین الله و در یک کلام روح می شود روح الله
می گویند آیت الله شاه آبادی ( ره ) استادامام ، هر گاه که امام بلند می شدند که جلسه درس را ترک کنند با لذت خاصی زمزمه میکرده است که : روح الله ، روح الله است
السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لائمه المعصومین السلام السلام السلام |
آشوب ( پنج شنبه 85/2/21 :: ساعت 10:39 صبح)
“در جنگ جهانی اوّل (1916 میلادی) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدّس مشغول سنگرگیری و حمله بودند، در دهکده کوچکی به نام “اونتره” یک نقره ای پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش، خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود، و چون آن را نزد فرمانده خود، “میجر ـ ای ـ ان ـ گریندل” بردند، هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد، ولی دریافت که این نوشته به زبان و خطی بسیار قدیمی است. و با لأخره این لوح، به وسیلة وی دست به دست گردید تا به سرپرست ارتش بریتانیا “لیفتو نانت” و “گلدستون” رسید و ایشان هم آن را به دست باستانشناسان بریتانیا سپردند. پس از پایان جنگ (1918 میلادی) دربارة لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا، امریکا، فرانسه، آلمان و سایر کشورهای اروپایی، عضو آن کمیته بودند. پس از چند ماه بررسی و تحقیق در سوّم ژانویه 1920 م. معلوم شد که این لوح مقدّسی است به نام “لوح سلیمانی” و سخنانی از حضرت سلیمان را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم، نگارش یافته است و ما ترجمه اش در اینجا می آوریم: الله احمد ایلی باهتول حاسن حاسین یاه احمد! مقذا = ای احمد! به فریادم رس. یا ایلی! انصطاه = یا علی! مرا مددی فرمای. یاه باهتول! اکاشئی = ای بتول! نظر مرحمت فرمای. یاه حاسن! اضو مظع = ای حسن! کرم فرمای. یاه حاسین! بارفو = یا حسین! خوشی بخش. امو سلیمان صوه عئخب زالهلاد اقتا = این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه می کند. بذات الله کم ایلی = و علی قدرة الله است. … چون این خبر به اسقف اعظم انگلستان (LORD BISHOP ) رسید، فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه اش این است: اگر این لوح در موزه گذاشته شود، و در دید مردم قرار گیرد، اساس مسیحیّت، متزلزل خواهد شد. و سرانجام، خود مسیحیان، جنازة مسیحیّت را بر دوش، بلند نموده در قبر فراموشی، دفن خواهند کرد. لذا بهتر آن است که لوح مذکور در رازخانة کلیسای انگلستان گذارده شود. و جز اسقف و اهل سرّ، کسی آن را نبیند. برای کسب اطلاع بیشتر در این باره، مراجعه شود به کتاب (Wonderful stories of Islam) چاپ لندن، ص 249. کسانی که این لوح را دیدند و بینشی داشتند گرایشی عجیب به اسلام پیدا کردند، … ” |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||