سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تابستان 1386 - تفکر آسمانی
  • آشوب ( جمعه 86/6/2 :: ساعت 9:37 صبح)

    من ناز را در چشم شهلایت کشیدم

    یک عالمی را مست و شیدایت کشیدم

    ای یوسف لیلا دل یعقوبمان را

    مجنون آن گیسوی لیلایت کشیدم

    عیسی بن مریم را کنار جانمازت

    مات نفس های مسیحایت کشیدم

    جبریل حتی در هوایت بی مجال است

    بالاتر از هفت آسمان هایت کشیدم

    تصویر سبز و کامل پیغمبری را

    وقتی که می کردم تماشایت کشیدم

     

    التماس دعا




  • آشوب ( جمعه 86/5/26 :: ساعت 3:52 عصر)

    مادر

    ام البنین

    چهار پسر داشته

    یکی از یکی زیباتر ، رشیدتر ، با صلابت تر و با شکوه تر

    سال های سال پای این سرو ها نشسته است . هر چهار را به خون جگر آب داده است ، پرورده است ، بزرگ کرده است

    از میان این چهار عباس سر آن هاست ؛ گل آن هاست و ماه آسمان آن هاست

    و اما عباس

     تنها ماه آسمان خانه ی ام البنین نیست

     ماه آسمان بنی هاشم است ؛ بنی هاشمی که همه ، به زیبایی شهره اند و به رشادت مشهور

    ابروانشان پیوسته است ، چشمانشان درشت ، مشکی ، سرشار از صلابت و جذبه و محبت ، با سایه بانی بلند از مژگانی سیاه

    بدن ها همه متناسب و تنومند ، قدها همه رشید ، دست ها همه استوار و اجزای اندام همه موزون و بی عیب و نقص

    و در میان این همه ، برتری یافتن ، ممتاز شدن و چون ماه نو مشارالیه همگان قرار گرفتن ، کاری سخت است و چیزی افزون می طلبد

    و عباس دارنده ی این فزونی است ؛ آن قدر که به هنگام عبور از کوچه و بازار مدینه ، همگان واله و شیدا و خیره می مانند و بعضی بی اختیار ، و ان یکاد ، می خوانند

    « ماه بودن » بی همانند عباس ، دوست و دشمن را هماره به تواضع واداشته است

     دوست را از سر محبت و دشمن را از سر صلابت ، خویش را از سر جمال و بیگانه را از سر جلال

    مادرش افتخار زنان بنی هاشم ، ام البنین ، و پدرش برترین پدرعالم ، علی است ( ع )

    بنابراین عباس برادر حسین است و هر دو فرزند علی مرتضایند و طبیعی است که یک دیگر را برادر خطاب کنند

    و حسین همیشه او را برادر می خواند و حسن نیز و زینب و ام کلثوم هم – علیهما السلام –

    اما عباس ، هیچ گاه حسین را برادر خطاب نمی کند و نه آن سه دیگر را ، برادر و خواهر

    در مقابل حسین بال می گسترد و هر بار او را با الفاظی چنین می خواند :

    سید من ! آقای من ! مولای من ! امام من ! فرزند رسول من !

    و در مقابل زینب :

    بانوی من ! سرور من ! پیام بر زاده ی من !

    و این یکی از ظرائف و شگفتی های « ادب » عباس است در مقابل حسین برادر ، حسین ره بر ، و اهل بیت پیام بر علیهم السلام

    و همیشه در توجیه این ادب ظریف ، پاسخی مودبانه تر و ظریف تر در آستین دارد :

    حسین ( ع ) – جانم به فدایش – فرزند فاطمه ( س ) است ، دختر پیام بر ؛ و من فرزند فاطمه نیستم

     اگر چه مفتخرم به فرزندی علی ( ع )

     اما مادر او برترین زن عالم امکان است ، فاطمه است

     من چگونه او را برادر بخوانم ؟

    یا باید او را تا خودم پایین بیاورم ، یا خود را تا او بلند بشمرم و برادر خطابش کنم

     حاشا که این هر دو خلاف ادب است و جسارت به ساحت مقدس حسین ( ع )

     

    اسلام علی الحسین و علی  علی بن الحسین  و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

    و علی اخیک العباس

     

    سید مهدی شجاعی




  • آشوب ( سه شنبه 86/4/19 :: ساعت 9:38 صبح)

    مرد دستش را میان خط  دو چشم آهو کشید  

    او میهمان ماست !

    صیاد شرمگین پا پس کشید

    آقا کاش من هم آهو بودم

    و مرد مهربان تر از هیمشه خندید

    دوست خوب من صیدی باش که خدا صیاد آن باشد

    خدا به دنبال شماست

    از دست دوست نباید گریخت

    برای گریز دشتی را انتخاب کنید که در خط افق ، در انتهای آن

    خدا شما را به انتظار نشسته باشد





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    یا مقلب ، قلب من در دست توست ...
    او - من
    السلام علیک یا عین الحیوه ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    سبک جدیدی از زنده گی ...
    بابا ...
    [عناوین آرشیوشده]